در کوچه باغ های خوشبختی | ||
حال عجیبم ، سر درگم ، ناشکیبا ، بی اشتیاق نیازمند به اینکه کسی بیاد و بزنه زیر چهارپایه بلاتکلیفیم ؛ بلاتکلیف از خودم و احساساتم بی آرامش و مشوش. سرکوب، سرکوب ، سرکوب هر آنچه در منه چیزی که از من مونده یک چاه بی ته پر از انعکاس صدای درونم ساده بگم حال درونم پریشان و پریشان... [ دوشنبه هفدهم مهر ۱۴۰۲ ] [ 23:54 ] [ مژگان عبدالملکی ]
|
||
[ Weblog Themes By : GreenSkin.ir ] |